کد مطلب:77629 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

خطبه 145-در فنای دنیا











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه امیرالمومنین علیه السلام است:

«ایها الناس! انما انتم فی هذه الدنیا غرض تنتضل فیه المنایا، مع كل جرعه شرق و فی كل اكله غصص. لا تنالون منها نعمه الا بفراق اخری و لا یعمر معمر منكم یوما من عمره الا بهدم[1] آخر من اجله و لا تجدد له زیاده فی اكله الا بنفاد ما قبلها من رزقه.»

یعنی ای مردمان! نیستید شما در این دنیا مگر نشانه كه تیراندازی می كنند در او مرگها، با هر جرعه ی آبی یك نحو كدورتی است و در هر لقمه طعامی غصه ها است.[2] نمی رسید شما از دنیا به نعمتی مگر به مفارقت نعمت دیگر و عمر نمی كند شخص معمری از شما روزی را از عمر خود مگر اینكه ویران می گردد روز دیگر از جهت نزدیك شدن مرگ او. و تازه نمی شود از برای او زیادتی در ماكولات او مگر به آخر رسیدن چیزی كه پیش از آن بود از روزی او.

«و لا یحیی له اثر الا مات له اثر. و لا یتجدد له جدید الا بعد ان یخلق له جدید. و لا تقوم له نابته الا و تسقط منه محصوده.»

یعنی زنده نمی شود از برای او اثری و فرزندی مگر اینكه می میرد از او اثری و اولادی، یا قریب به مردن است به سبب پیری و متجدد و حادث نمی شود از برای او مال تازه مگر اینكه كهنه می گردد از برای او مال نوی و برپا نمی شود از برای او دسته ای از گیاهی مگر اینكه می افتد و تلف می شود از او درویده و چیده شده ( ای).

«و قد مضت اصول نحن فروعها فما بقاء فرع بعد ذهاب اصله.»

[صفحه 642]

یعنی گذشتند اصلها و پدرانی كه ما فروع و اولاد آنهاییم، پس چه قدر باقی خواهد بود فرع و ولد بعد از رفتن اصل و پدر؟ و به یقین به تعاقب آنها خواهد رفت.

و منها

یعنی بعضی از آن خطبه است:

«و ما احدثت بدعه الا ترك بها سنه. فاتقوا البدع و الزموا المهیع. ان عوازم الامور افضلها. و ان محدثاتها شرارها.»

یعنی احداث و پدید نشد بدعتی و ضلالتی در دین، مگر اینكه واگذاشته شد به سبب آن سنتی و طریقه ای از دین، پس بپرهیزید بدعتهای در دین را و لازم شوید راه واسع شریعت را، به تحقیق كه چیزهای قرار داده شده از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله بهترین چیزها است و به تحقیق كه محدثات و بدع چیزها، بدترین چیزها است.

[صفحه 643]


صفحه 642، 643.








    1. در هر سه نسخه: یهدم (فعل مضارع) و در همه ی نسخه های دیگر: بهدم (مصدر).
    2. چون شارح «غصص» به معنی در گلوگیر كردن را «غصص» جمع غصه گرفته چنین ترجمه كرده است.